عقیقه آقا سجاد
جمعه 9 اسفند 1392 پسرم تصمیم گرفتیم برای حفظ سلامتیت و دور شدن خطر و بلا از شما عقیقه بدیم. بابا حمید صبح رفت دنبال گوسفند و قصاب. ساعت 1 بود که گوسفند کشته شد و مامان فرزانه همراه خاله پروانه و خاله زهرا گوسفند را جهت پخت آماده کردن. من و بابا حمید نباید از این غذا میخوردیم. برای شب غذا آماده شد . اتفاقا ما چند تا مهمون داشتیم. مامانی عمو محسن و زن عمو جمیله همراه زهره و زهرا آقا امید و مریم خانوم همراه ستایش جون دخترشون . دایی حسین. بله سفره ای انداخته شد و مهمونا مشغول شدن. واسه سلامتی شما صلوات فرستادن و دعا کردیم همیشه سالم بمونی عزیزم ...