سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

داستان یک آغاز

آخرین ویزیت!

1392/11/19 14:19
نویسنده : مامان دردونه
109 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 15 بهمن 1392

سلام کوچولوی مامان و بابابغل

امروز برای بار آخر بود که باید میرفتم دکتر. هوراخیلی خوشحال بودم چون قرار بود وقت زایمان تعیین بشه. همراه بابا حمید وارد مطب شدیم. نسبتا شلوغ بود اما برای من اهمیت نداشت. توی فاصله ای که منتظر صدا زدن منشی بودم همه خاطرات بارداری توی ذهنم گذشت. متفکریاد اولین باری که اومدم دکتر افتادم. 4 تیر بود. الان که به ایستگاه آخر بارداری رسیدم فکر میکنم زمان زود سپری شد اما پر بود از فراز و نشیب . پر از حرف. پر از سوال و جواب. پر از آزمایش و سونوگرافی. دوره خاص و شیرینی بود البته در کنار سختیاش. اما این صبر بود که طی کردن این مسیرو هموار کرد. منشی صدا زد: خانوم صلواتی فر و من خوشحال رفتم پیش دکتر. اول کنترل فشار. بعد کنترل وزن و در آخر سونو. قلب شما می تپیدقلب که نشون میداد تو هم پا به پای ما صبر و تلاش کردی. 

نوبت زایمان با توافق خودم شنبه 26 بهمن مشخص شد.

خدای مهربون فقط میتونم بگم : شکرلبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

هدی
26 بهمن 92 9:34
سلام پس معلومه امروز روز بدنیا اومدن کوچولوته! امیدوارم موفق باشی عزیزم بی صبرانه منتظر دیدنت هستم دختر دایی عزیزم مرسی