سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

داستان یک آغاز

پایان 3 ماهگی

جمعه 26 اردیبهشت 1393 سلام گل قشنگم امروز سه ماهگی شما تموم میشه و وارد ماه چهارم زندگیت میشی. مبارک باشه عزیزم دقیقا یادم نیست ولی حدودا دوماهه بودی که اولین لبخند را به بابا حمید زدی . از اون روز لبخندات بیشتر و قشنگتر شدن. هر وقت لبخند میزنی خستگی من و بابا حمید از تنمون بیرون میره. یکی دو هفته ای میشه که از شر کولیک نوزادی خلاص شدی البته من به خاطر اینکه دل پیچه نگیری خیلی رعایت میکنم و به گفته دکتر کاشی فعلا تا پایان چهارماهگیت باید این رژیم سختو ادامه بدم. تو راحت باشی ما هم راحتیم. یکشنبه 21 اردیبهشت جهت ویزیت ماهانه رفتیم پیش دکتر کاشی. پیشنهاد کرد که شیر خشک کمکیت شیرخشک نان اچ آ باشه که عاری از پروتئین گاوی هست. آخه شم...
26 ارديبهشت 1393

چند تا عکس جدید در آستانه سه ماهگی

شنبه 13 اردیبهشت 1393 از موقعی که به دنیا اومدی سعی کردم تا اونجایی که میشه ازت عکس بگیرم ولی خب همه لحظه ها را نمیشه شکار کرد این چند تا عکس توی موقعیتای مختلف از آقا سجاد عشق پدر و پسر سه شنبه 9 اردیبهشت 1393 سجاد در کالسکه سجاد در کریر البته فارسی را پاس بداریم: حمل کننده سجاد بعد از یه حموم دلچسب شنبه 13 اردیبهشت 1393 شنبه 13 اردیبهشت 1393 اینم یه ژست منحصر به فرد آخه تو این گرما چرا کلاه کاموایی سر من گذاشتید سجاد رو تخت مامانش لم داده و خندیده ...
18 ارديبهشت 1393

روز مادر مبارک

یکشنبه 31 فروردین 1393 پسر گلم امروز ولادت حضرت فاطمه(س) روز مادره. یاد سال گذشته همین موقع افتادم که خدا هنوز شما را به من نداده بود. اون موقع نمیدونستم سعادت مادر شدنو خدا نصیبم میکنه یا نه. حدود دو ماه بعد بود که انگار خدا منو لایق دید. خدا جون باز هم شکر. امسال در روز مادر در کنار تو این حس قشنگ و منحصر به فرد درونم شعله کشید. حسی که اصلا زمینی نیست و نمیشه با کلمات اونو توصیف کرد. پدر ومادر توی زندگیشون هرگونه فداکاری برای آسایش و خوشبختی بچه هاشون انجام میدن ولی پسرم مادر حاضره جونشم واسه بچش بده. انقدر که دوستش داره. من امسال بیشتر و بهتر از سال های گذشته مادرمو میخوامو میفهمم. خدایا سایه مادرمو از سرم کم نکن. خدای مه...
13 ارديبهشت 1393

غذای کمکی

دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 سلام گل پسر چند وقتی بود که خوب نمیخوابیدی و احساس میکردم مرتب گرسنه میشی. گریه هات زیاد شده بود و در کل آرامش نداشتی. من و بابا حمید هر کاری به ذهنمون میرسید انجام میدادیم اما فایده نداشت. تا اینکه یکشنبه بعدازظهر یکی از دوستامون برای دیدن شما اومد خونمون. وضعیت شما را که دید پیشنهاد غذای کمکی داد. از اونجایی که این مدت بابا حمید تلاش کرده بود برای آرامش شما هرچیزی فراهم کنه سریع به داروخانه مراجعه کرد و شیرخشک گیگوز که البته شیر خوشک دوران شیرخوارگیه خودش هم بوده تهیه کرد. شب موقع خواب یه مقدار کمی بهت دادیم. مثل اینکه مزه اونو دوست داشتی و خوردی. خدا را شکر زود به خواب رفتی. از فرداش روزی یه مقدار بهت ...
13 ارديبهشت 1393

افتادن حلقه ختنه!

دوشنبه 8 اردیبهشت 1392 سلام مغز بادوم پسرم بعد از گذشت 6 روز امروز صبح وقتی خواستیم لباستو عوض کنیم ناگهان متوجه شدیم حلقه ختنه افتاده. خوشحال شدیم که از شرش راحت شدیم .دردسر بود مخصوصا وقتی میخواستیم پوشکتو عوض کنیم. مراقب بودیم اذیت نشی. خدا را شکر خوش زخمی. مبارک باشه عزیزم ...
9 ارديبهشت 1393

اندر حکایت ختنه...

سه شنبه 2 اردیبهشت 1393 سلام گردوی مامان         امروز ساعت 5 بعدازظهر از دکتر اخوی راد جهت انجام ختنه شما وقت گرفتم. قرار شد نوع ختنه نوع حلقه گذاشتن باشه. وقتی خواستیم از خونه بریم شما خواب بودی تا برسیم به مطب بیدار نشدی. ساعت 5:10 رسیدیم. البته دکتر هنوز نیومده بود. بیدار شدی زدی زیر گریه من و بابا حمید از مطب بیرون اومدیم روی پله ها نشستم و به شما شیر دادم. یک ربعی گذشت. آقای دکتر اومد. من خیلی استرس داشتم . آخه تو بغلم آروم بودی و میدونستم تا چند دقیقه دیگه این آرامش دیگه وجود نداره. به هر حال کاری بود که باید انجام میشد. وقتی ما را صدا زدن بابا حمید به من گفت برم بیرون . توی خیابون تا بیشتر ا...
3 ارديبهشت 1393

داستان خوابیدن آقا سجاد!

چهارشنبه 27 فروردین 1393 چی بگم از خوابیدنات پسرکم... این روزها خیلی راحت نمیخوابی. یه شب که بی خوابی به سرت زده بود و تا ساعت 1 نصفه شب گریه میکردی بابا حمید هود آشپزخونه را روشن کرد و شما ناگهان آروم شدی اما چند دقیقه بیشتر دوام نداشت تا اینکه به ذهنمون رسید از سشوار استفاده کنیم. شما را گذاشتیم تو گهواره و سشوار با درجه روشن شد .مثل اینکه جواب داد. نیم ساعتی همینطور روشن بود که بالاخره خوابت برد. سشوار خاموش شد و شما ناگهان بیدار شدی باز روشن کردیم تا خوابیدی... خلاصه از اون شب تا حالا هروقت گریه میکنی یا خوابت نمیبره ما از این تکنولوژی بهره میگیریم تا شما به خواب بری. دیگه عادت کردیم هر روز حداقل چندین ساعت سشوار روشن باشه تا شم...
27 فروردين 1393
1