واکسن دو ماهگی
سه شنبه 26 فروردین 1393
سلام سجاد عزیزم دو ماهگیت مبارک عزیز دلم
طبق جدول زمانبندی واکسیناسیون امروز صبح همراه بابا حمید بردیمت مرکز بهداشت جهت انجام واکسن دوماهگی که شامل قطره خوراکی فلج اطفال و واکسن سه گانه بود.
مدت زیادی منتظر شدیم تا نوبت مابشه. از قضا خیلی گریه میکردی . من به شما شیر دادم تا کمی آروم شدی. از اونجا که من طاقت دیدن واکسن زدن به تو را نداشتم از اطاق بیرون رفتم . بابا حمید پیشت بود. 2 دقیقه ای طول کشید اومدم تو اطاق . خدا را شکر زیاد گریه نکرده بودی. خوشحال شدم که خودتو قوی نشون داده بودی. قرار شد تا ٢٤ ساعت اول کمپرس سرد و ٢٤ ساعت دوم کمپرس گرم روی پاهات جایی که دو تا واکسن خورده بود بذاریم. اگه هم تب کردی هر ٤ یا ٦ ساعت قطره استامینوفن بهت بدیم. اومدیم خونه و شما تا ساعت ١٢ آروم خوابیدی. اما این آرامش قبل طوفان بود. وقتی بیدار شدی گریه هات شروع شد.
چه گریه هایی ... اصلا آروم نمیشدی نه تو بغل من نه تو بغل مامان فرزانه. خیلی نگران و دستپاچه شده بودم. مجبورم کردی به بابا حمید زنگ بزنم بنده خدا این همه راه را سریع اومد خونه و به کمک من شتافت. تا ساعت ٣ بعد از ظهر همینجور گریه میکردی هر راهی که به ذهنمون برای آروم کردنت میرسید انجام دادیم تا بالاخره ساعت ٣ به خواب رفتی. خیلی غیر منتظره بود.
به هرحال این واکسنا برای سلامتی خودت خوبه. حالا باید منتظر واکسن مرحله بعد ٤ ماهگی باشیم. چه برنامه ای برامون اون موقع داری ... خدا میدونه