در آستانه دو ماهگی
شنبه 23 فروردین 1393
پسر عزیزم این روزها بیشتر از آنچه فکر میکردم درگیر شما هستم. از صبح که بیدار میشوی کار من و مامان فرزانه هم شروع میشود. مامان فرزانه هر روز حدود ساعت 10 بالا می آید و در امر نگهداری شما به من خیلی کمک میکنه. خدا خیرش بده. چون من به تنهایی قادر نیستم به شما رسیدگی کنم. البته باید بگم بابا حمید هم ساعاتی را که خانه هست در نگهداری شما خیلی به من کمک میکنه. از او هم ممنونم
چند روزی میشد که از صبح که بیدار میشدی همینطور گریه میکردی و تا شب آرام نمیشدی
تا اینکه تصمیم گرفتیم ببریمت دکتر.
ساعت 8 شب وقت گرفتیم. وقتی وارد مطب شدیم دکتر کاشی شما را قد و وزن کرد. قد شما 64 و وزن شما 6 کیلو مشخص شد. دکتر گفت که نسبت به سن کمی اضافه وزن داری و به من توصیه کرد که برنامه شیردهیمو منظم کنم تا شما دچار دل دردهای شدید نشی.
همچنین از مصرف کلیه لبنیات محروم شدم.
خدا را شکر از دیشب تا الان خیلی بهتر شدی. خواب خوبی داری و آرامش پیدا کردی
این روزها تا بتونم از شما عکس میگیرم هرچند همیشه موفق نمیشم که ازبعضی از ژستات که برای من خیلی جالبن عکس بگیرم. به هر حال این چند تا عکس حاصل هنرنمایی شماست