سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

داستان یک آغاز

سجاد 15 ماهه شد

1394/2/26 21:32
نویسنده : مامان دردونه
346 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه 26 اردیبهشت 1394

سلام اقا سجاد عزیزممحبت

این اولین مطلبیه که تو سال جدید مینویسم. حدود 2 ماهی میشه که مطلب جدید نذاشتم. هرچند این مدت اتفاقات زیاد و جدیدی پیش اومد اما فرصت نشد بیام اینجا. امروز شنبه 26 اردیبهشت همزمان با عید مبعث و پایان 15 ماهگی شما تصمیم گرفتم که اتفاقات اخیر را شرح بدم.

اول از خودت شروع میکنم. به امید خدا راه رفتن شما کامل شد. اواخر فروردین یا اوایل اردیبهشت شما تونستی خوب و کامل و با تسلط راه بری. علاقه زیادی داری که دست من یا بابا حمیدا بگیری و را بری. از اوضاع رویش دندونات بگم که صاحب 6 عدد دندون زیبا شدی. سه تا بالا و سه تا پایین. هرچند دو تا از این شش تا دندونت قبلا دراومده بودن. علاقه زیادی به مسواک زدن داری. دیگه واست بگم که عشق بیرون رفتنی. همش میگی دد دد

ما هم هر روز تقریبا میبریمت بیرون. پارک زیاد میبریمت. تاب سواری را خیلی دوست داری .

قرآن میخونی. نماز میخونی. اذان میگی. صلوات میفرستی. سینه میزنی. قربونت برم. صدای مختلف حیواناتو درمیاری. اندام های بدنتو خوب میشناسی. تازگیا هم اسم قشنگتو تکرار میکنی. میگی ددادبغل

خلاصه که پیشرفت خوبی داشتی و داری. چند وقت پیش بردیمت پیش دکتر کاشی جهت معاینه. قدت 86 سانت وزنت 11 کیلو و نیم ارزیابی شد. آقای دکتر گفت که شیردهی شبانه فقط یکبار باید باشه وگرنه دندونات پوسیده میشن ولی متاسفانه تو تا صبح حداقل 5 بار بیدار میشی و شیر میخوری. خیلی سخته هم واسه خودت هم واسه من. کچل

این روزها مشغول پیدا کردن خونه جدید هستیم و چند تا خونه دیدیم احتمالا تا هفته دیگه اسباب کشی میکنیم. سخته از مامانینا جدا بشیم غمگینولی بالاخره این اتفاق باید بیفته و مستقل بشیمتشویق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)