سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

داستان یک آغاز

اتفاقات اخیرو و جدید

1393/12/19 15:53
نویسنده : مامان دردونه
357 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 19 اسفند 1393

سلام پسر قشنگممحبت

در آستانه سال جدید هستیم بوی بهار و عید میاد. همه مشغول خونه تکونی هستن به غیر از من که عذرم موجهه. با وجود شما من فرصت نمیکنم به کارای خونه برسم چه برسه به خونه تکونی. البته کمی از کارهای اساسی را با کمک بابا حمید انجام دادیم. مثل شستن پرده ها و فرش ها.خسته

خب خیلی وقت بود که اینطرفا پیدام نشده بود. چشمکالان میخوام از اتفاقات اخیر واست بگم. یک هفته ای بعد از جشن تولدت مریض شدی. غمگینبردیمت پیش دکتر کاشی. گفت که گوشت عفونت کرده. دارو بهت داد. حدود 10 روزی درگیر مریضیت بودیم که خدا را شکر بهتر شدی.آرام اما این روزها ناراحتی پوستست همون اگزمات شدید شده و خیلی آزارت میده.گریه ما هم دیروز یه وقت دکتر پوست گرفتیم و بردیمت پیش دکتر رضوانی. تشخیص دکتر اگزمای خوشه ای بود. آقای دکتر داروهای مختلفی واست تجویز کرد و گفت که با مصرف اونا حتما بهتر میشی. گفت که اگزما جنبه ارثی داره و ممکنه تا 30 ماهگی خوب بشی شاید هم تا رسیدن به سن بلوغ و در حالت بدش تا بزرگ سالی همراهت باشه. به هر حال این مساله همراه تو هست پسرم.نه

اما گفت که با رعایت برخی نکات ازجمله دوری از مواد آلرژی زا خیلی بهتر میشی.درسخوان طبق معمول بابا حمید همراهمون بود و تا ساعت 1 بعدازظهر که برگشتیم خونه نرفت سرکار. خدا خیرش بدهبغل

امروز هم برف و بارون زیادی اومد و ما همراه مامان فرزانه رفتیم شاه عبدالعظیم. خیلی خوب بود. آرام

چند تا عکس جدید:

شهربازی سان سیتی

سه شنبه 19 اسفند 1393 شاه عبدالعظیم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)