پایان 11 ماهگی
جمعه 26 دی ماه 1393
سلام آقا سجاد مامان
یازده ماهگیت مبارک عزیزم
این روزها شاهد رشد و بالندگی پسرم هستم. تلاش زیاد برای راه رفتن میکنه. هزار ماشالا.
خوب و مسلط وایمیسی. علاقه شدید داری که کنار من بایستی و دور من بچرخی. راه رفتنت افقیه. برای بابا حمید خیلی جالبه.راستی تمرین حرف زدن هم میکنی. کلمات بابا. ماما. دد. نه نه و یه سری کلمات دوحرفی که معنی خاصی ندارنا تکرار میکنی. هنوز اگزمات کامل کامل خوب نشده
یه مطلبو خیلی وقت پیش باید میگفتم یادم رفته الان میگم. ماه رمضان من واسه شما یه سی دی آموزشی تهیه کردم به اسم صد آفرین از اون موقع تا حالا هر روز این سی دی را میبینی . شده برنامه هر روزه شما. از طریق این سی دی و تمریناتی که من و بابا حمید در رابطه با محتوای سی دی باهات میکنیم ماشالا مفهوم خیلی چیزا را درک میکنی و تشخیص میدی.
امروز جمعه خونه خاله سحر رفتیم واسه شام. خاله سحرم بارداره و سه ماهه دیگه دخترکوچولوش به دنیا میاد. خونه خاله سحر خیلی خوشحال بودی. خاله سحر و آفا رضا همسرش از دیدن تو خیلی خوشحال بودن.