سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

داستان یک آغاز

عید قربان

1393/7/21 14:13
نویسنده : مامان دردونه
124 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 13 مهر 1393

سلام آقا سجادمحبت

روز عید قربان طبق قرار قبلی باید میرفتیم آتلیه که از شما چندتا عکس بگیریم. ظهرش ناهار رفتیم پارک شهر همراه بابا محمد و مامان فرزانه خانواده دایی حسین هم بودن. هوا کمی سرد شده بود. ساعت 5 از اونجا برگشتیم و سریع آماده شدیم رفتیم آتلیه مینیاتور واقع در خیابان شکوفه. از اونجایی که بعد از ظهر خواب خوبی نرفته بودی توی آتلیه زیاد آروم و قرار نداشتی . من وبابا حمید واسه اینکه عکسات خوب بشن همه تلاشمونو واسه آروم نگه داشتن و خندوندن تو میکردیم. خستهخنده

خلاصه چندین عکس با ژستا و لباسای متنوع ازت گرفته شد که قرار شد چهارشنبه 16 مهر بریم واسه انتخاب عکسا.

امیدوارم عکسات مثل خودت قشنگ بشنزیبا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)