سومین سفر آقا سجاد
پنجشنبه 27 شهریور 1393
سلام گل نازم
باز هم سفر به اصفهان (در اصل سفر به خمینی شهر )
این دومین باره که به اتفاق مامان فرزانه و بابا حمید راهی اصفهان شدیم.
سجادجونم برات بگم که من از سفر به خمینی شهر خیلی لذت میبرم. دلیلش هم وجود خاله ها و دخترخاله های عزیزمه. انقدر که ما را دوست دارن دلمون تند تند واسشون تنگ میشه. خب ما هم خیلی دوسشون داریم.
آره پنجشنبه بعد از اینکه بابا حمید ساعت 7:15 از سر کار اومد راهی سفر شدیم. شما خیلی زود خوابت برد و قم واسه شام وایسادیم. همون موقع بیدار شدی. خیلی خوشحال بودی. خستگیتم در رفته بود.
یک ساعتی قم بودیم. حرکت که کردیم نیم ساعت بعد باز خوابت برد و تا وقتی رسیدیم خمینی شهر شما بیدار نشدی . حدود ساعت 1 نیمه شب بود که رسیدیم. اون موقع که وارد خونه شدیم از خواب بیدار شدی و 1 ساعتی نتونستی بخوابی. مجبور شدیم ننو ببندیم. تا بالاخره خوابیدی.
خلاصه ما 6 روز اونجا بودیم . تو این مدت یا خونه خاله پروانه بودیم یا خونه خاله زهرا. البته یه روز ناهار خونه دخترخالم سمیه جونم رفتیم.
خیلی بهمون خوش گذشت. چهارشنبه 2 مهر حدود ساعت 6 بعدازظهر برگشتیم تهران. البته بابا حمید شنبه بیست و نهم برگشته بود و دوشنبه بابا محمد اومده بود پیشمون. با اون برگشتیم.
هم بازی هات ثنا دختر مریم جون و محمد پسر آزاده جون بودن. اونا 2 ساله هستن.
این هم یه عکس همراه محمد