سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

داستان یک آغاز

سونوگرافی آنومالی

1392/7/19 20:28
نویسنده : مامان دردونه
129 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه 17 مهر 1392

سلام فندق مامان و بابا

وارد هفته بیستم شدیم. خدا را صدهزار مرتبه شکر که به نیمه راه رسیدیم.

تاریخ ویزیت دکتر تغییر کرده بود. امروز ساعت 6 همراه بابا حمید رسیدیم مطب. باورت نمیشه فقط سه نفر توی مطب نشسته بودن.تعجب

سونوگرافی آنومالی باید انجام میشد که شامل بررسی دقیق اعضای اصلی بدن کوچولوت بود. برای اولین بار بابا حمید هم با اجازه دکتر داخل اومد تا شاهد فیلم زنده و قشنگت باشه.خیال باطل روی تخت دراز کشیدم. زودی خودتو نشون دادی. بیدار بودی. کار از دیدن سر و مغزت شروع شد. بعد چشمای کوچولوت. بعد بینی که خانوم دکتر گفت استخوان بینیت خیلی خوبه. رسیدیم به دهان و لبای قشنگت. بعد گردن. بازوهات دستات( دو تا دستاتو گرفته بودی جلوی صورتت. قربونت برم. ) پنج تا انگشتتو دیدم. قلب کوچولوت تند تند میزد. برای من یعنی زندگی. معده فندقیتو دیدیم که خالی بود. رسیدیم به پاهای ورزشکاریت. دو تا پا با انگشتای مشخص. بابا حمید خیلی کیف کرد. به من نگاه میکرد من هم بهش لبخندی از سر خوشحالی و رضایت میزدم. ستون فقرات آخرین بخشی بود که رویت شد. اونم واضح و سالم بود. کل زمان سونو 35 دقیقه شد.  خیلی خوشحال بودیم.لبخند

خدایا بابت همه نعمت های زیبات مخصوصا فرزندی که به من و حمید عطا کردی تو را شکر میکنیم.

امیدواریم لیاقت این امانتو داشته باشیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)