سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

داستان یک آغاز

جشن تولد 1 سالگی

1393/11/25 12:36
نویسنده : مامان دردونه
489 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه 24 بهمن 1393

سلام پسر 1 ساله مامانبوسمحبت

چند روزی بود که تصمیم گرفته بودیم تولد 1 سالگیتو جمعه برگزار کنیم. چون روز تعطیل بود و از جهتی 26 بهمن روز واکسنت بود و ما نتمیتونستیم همون روز واست تولد بگیریم این شد که دو روز زودتر گرفتیمجشن

راستی یه خبر خیلی خوب : امروز شما تونستی علاوه بر اینکه بدون کمک بایستی چند قدم هم راه بری . نمیدونی من و بابا حمید وقتی این صحنه را دیدیم چقدر ذوق کردیم عزیزممحبتخندونکآرام

مهمونای عزیزمون بابا محمد مامان فرزانه مامانی عمه کبری عمه فاطمه عمو علی عمو رضا دایی حسین زن دایی لیلا و زهرا کوچولو بودن.

جای دایی علی و زن دایی کبری خالی. اونا چند روزیه که رفتن سفر زیارتی مشهد. انشالا سال بعد کنارمون باشنمحبت

جشن تولد جمع و جور و نقلی بود. به همه مهمونا و البته صاحب مجلس یعنی شما خیلی خوش گذشت. مهمونا زحمت کشیده بودن کادوهای قشنگی واست آورده بودن: 

بابا محمد و مامان فرزانه مبلغ 100 هزارتومان + شام تولد دست گلشون درد نکنه محبتتشویق

مامانی یه کامیون بزرگ و قشنگ که خودت راحت توش جا میشیخندونک

عمه کبری یه هواپیمای قشنگ زبان

عمه فاطمه یه شب خواب قشنگ که شکل یه کفشدوزکهبغل

عمو رضا یه ماشین آمبولانس + 2 جفت جورابخندونک

دایی حسین یه دست بلوز و شلوار قشنگآرام

من و بابا حمیدم یه هلکوپتر قشنگ و حرفه ایراضی

دست همه مهمونای عزیز درد نکنه که زحمت کشیدت تو جشن تولد آقا سجاد شرکت کردن

انشالا جشن تولد 1 سالگیت عزیزمجشن

در ادامه چند تا عکس از این مراسم را میبینی:

سجاد و مامان الهاممحبت

اینجا مراسم جشن عقد زهرا دختر عمو علیه شب قبل(شب جمعه) 23 بهمن 1393

سجاد و بابا محمد و مامان فرزانهمحبت

سجاد وعمه جان کبریمحبت

سجاد و مامانیمحبت

سجاد و عمه جان فاطمهمحبت و بابا حمیدمحبت

سجاد و عمو علیمحبت

سجاد و خانواده دایی حسین جانمحبت

سجاد در کامیونخندونک

میز شام و پذیرایی. سالاد توپی و ژله های پرتقالی کار من و بابا حمیدهچشمک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)