رویت قلب دردونه طلا
سه شنبه 18 تیر 1392
ساعت 5 وقت دکتر داشتم. سرموقع رسیدم. این بار مطب خیلی شلوغ بود و من حدود یک ساعت منتظر نشستم. نگران بودم. استرس داشتم از اینکه قلب کوچولوت تشکیل نشده باشه. منشی منو صدا زد داخل مطب شدم. طبق معمول فشار و وزن کنترل شد . برای سونو آماده شدم. اون لحظه که خانوم دکتر داشت دنبال قلبت میگشت من فقط صلوات میفرستادم. بالاخره گفت:
این هم از قلب بچه. ضربان هم داره.
اشک توی چشمام جمع شد. بلند گفتم: خدایا شکرت. از خانوم دکتر تشکر کردم. منشی برام فولیک اسید و مولتی ویتامین نوشت که به مدت 3 ماه مصرف کنم. وقت مراجعه بعدی ٦ هفته بعد تعیین شد.
از مطب اومدم بیرون. بابا حمید داخل ماشین منتظر بود. چهره خندانمو که دید اون هم لبخند زد.
از خوشحالی نیم ساعتی هردومون ساکت بودیم. به آینده تو فکر میکردیم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی